عشق ما

گاهی تنها کاری که از دستم بر میاد اینکهنه تعجب کنم . نه تفکر کنم . نه تصور کنم و نه تحییرفقط نفسی عمیق میکشمو ایمان دارم که همه چیز اون جور که باید درست میشهنادیامثل اون لحظه که باورم شد که دیگه تموم شدهو دیگه نمی بینمتحداقل تو این دنیابا این احساسم چیکار کنماز خاطرم نمیریفراموش نمیشیتو که راحت شدیاما من چی؟ عشق ما ...

شب یلدای من آغاز شدنه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانهبی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاستبی من یلدایت مبارک ... عشق ما ...

برام هیچ حسی شبیه تو نیستکنار تو درگیر آرامشمهمین از تمام جهان کافیههمین که کنارت نفس میکشمبرام هیچ حسی شبیه تو نیستتو پایان هر جستجوی منیتماشای تو عین آرامشهتو زیباترین آرزوی منیمنو از این عذاب رها نمیکنیکنارمی به من نگاه نمیکنیتمام قلب تو به من نمیرسههمین که فکرمی برای من بسهاز این عادت با تو بودن هنوزببین لحظه لحظم کنارت خوشههمین عادت با تو بودن یه روزاگه بی تو باشم منو میکشهیه وقتایی اینقدر حالم بدهکه میپرسم از هر کسی حالتویه روزایی حس میکنم پشت منهمه شهر میگرده دنبال توهمه شهر میگرده دنبال تومنو از این عذاب رها نمیکنیکنارمی به من نگاه نمیکنیتمام قلب تو به من نمیرسههمین که فکرمی برای من بسهروحت شاد گیلانار جونم عشق ما ...

اسم دختر خیالی منو نادیاهمیشه میگفت ارشم اسم دخترمونو بزاریم رهاخودش انتخاب کرده بود.خیلیم دوسش داشتاسم پسرم انتخاب کرده بود اما مثل رها روش مصمم نبودکار به جایی رسیده بود که رفته بود واسه رها کفشم گرفته بوداینم عکسشه.واسم فرستاده بودحتی یه بار تو اتوبوس یه نی نی دیده بود اینقدر ذوق کرده بودمیگفت تو دلم به خدا گفتم خدایا یادت نره بعدا از اینا بهمون بدهمن اون روز اینقدر خندیدم از دستشعین بچه ها بودای نادیا.تو کجایی و من کجاچه ارزوهایی داشتیماین حداقل ارزوی هر ادمیهدلم برات تنگه دختر عشق ما ...

این وبلاگ دیگر بروز نخواهد شد

احساس میکنم چیزی واسه گفتن دیگه وجود نداره

منم و یه کتاب خاطره ازش

که باید یه عمر باهاش بسازم

از همتون ممنون

واسش شادی روحش دعا کنید

یا حق

عشق ما ...